نقـش یـــک درخــت خشک را
در زنـدگی بازی میکـنم
نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم
یا هیزم شکن پـیــر…
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد !
پدرم ،
تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم
فرشته ها هم میتوانند مرد باشند !
خدایا بالاتر از بهشتت نیز جایی هست ؟
برای این دستان پینه بسته ، برای این کوه و تکیه گاه
آری پدرم را می گویم ....
کجا را وعده خواهی داد ....!؟!
خدایا ساده از خطاهایم بگذر. همانگونه که ساده از آرزو هایم گذشتی...
خیلی وقتا بهم گفتن چرا میخندی
بگو ما هم بخندیم ...
اما هرگز نگفتن چرا غصه میخوری
بگو ما هم بخوریم ...!
از سرم آب گذشته ست مهم نیست اگر
غم دنیای شما نیز شود مالِ دلم........
این دنیا یک روز بیشتر نیست
همین یک روز است که همیشه تکرار میشود
صبح آن را به ما میدهند و شب از ما پس میگیرند
شبیه یک ساعت از کار افتاده هستیم که همیشه همان وقت را نشان میدهد!
نقـش یـــک درخــت خشک را
یا هیزم شکن پـیــر…
هر وقت دلم میگرفت بادوست خوبم
"سایه" صحبت میکردم... آه امروز هوا ابریست...