mouse code

کد ماوس

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی که دانشمند را حقیر شمرد، مرا حقیر شمرده است و هرکس مرا حقیر بشمرد، کافر است [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :10
بازدید دیروز :3
کل بازدید :212426
تعداد کل یاداشته ها : 228
103/2/10
6:36 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
[801]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
مهربانترین در انتظار آفتاب خورشید تابنده عشق دلتنگ... لیلای بی مجنون برادرم ... جایت همیشه سبز ... alone upturn یعنی تغییر مطلوب پارمیدای عاشق دلبری افســـــــــــونگــــر جوان ایرانی hamidsportcars سپیده خانم بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن مــــبــــلـــــــغ اسـلـــام شقایقهای کالپوش گل باغ آشنایی بلوچستان آسمون آبی چهاربرج عاشقانه ای برای عشقــــــــــم پرپر دنیای عکس و اطلاعات عاشقانه چشمـــه ســـار رحمــت یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ دلدارا پناه خیال جوک بی ادبی عاطفانه بـــــــــاغ آرزوهــــــــــا = Garden of Dreams عاشقانه های من بی تو ساعت یک و نیم آن روز گوهر کمال تنهایی......!!!!!! شادیهای کوچک یک خانم خانه دار سکوتی پرازصدا دیوانه .: شهر عشق :. روزهای بارانی دلم پیامنمای جامع راز رسیدن به شادی و سلامتی تنهای تنها ریحانه دلـتنگــ همیـشـگـــــــــی نرگس 1 tabasom سلام آقاجان محمدمبین احسانی نیا game *bad boy* پارسی نامه رازهای موفقیت زندگی شبیر The best of the best به یاد او دل شکســــته یکی هست تو قلبم.... har an che az del barayad طراوت باران منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش کلبه تنهایی اشک قلم یادداشت های رهــا S&N 0511 تبیان زندگی شیرین (بنفشه ی صحرا) عشق آسمان را دریاب روی بال فرشته ها جزتو ترخون Manna دریایی از غم ●◌♥DELTANGI♥◌● زیبا ترین وبلاگ علمدار بصیر ساحل عشق یه روز خوب میاد... جغرافیای سیاست ✘یــــ ـــ ـــه دنیــــ ـــ ــا دلــ ـــ ــم گرفـــتهــ کرمان شهر رویای بارانی مهاجر جیغ بنفش در ساعت 25 نت سرای الماس جایی برای خنده وشادی و تفریح همه هستیم profosor جوان امروزی خاطره ها ✗☂❥ک ـآفـ ـه حــجآبـ ـ❥☂✗ I AM WHAT I AM ஜ هواداران نیوشا ضیغمی دختر آفتاب ஜ فقط خدا من،منم.من مثل هیچکس نیستم باور من...!!! Tarranome Ziba ✖√ناگفته های دختر تـ❤ـنها √✖ سیرت پیشگان دختر و پسرای ایرونی متین دلنوشته ها فراموش شده _دخترک دی مکاشفه مسیح بصیرت و ولایت وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده) دوست داشتنی ... یاس ... wanted *دنـیــــای مـــــــن :) * نوشته های یک دختر تنها و ساده و عاشق آتیه سازان اهواز عشق یعنی ... تنهایی....... رویابین اینجا همه چی در همه کشکول نوری چایی_بیجار دوستانه « « عاشقی » » زنگ تفریح MARAll نمی دونم بخدا موندم خاطرات جنگلی *آوای سارا2* نقاشی های الیکا یحیایی برو بچ ادبی مهربونی جدید ترین مطالب عشق زندگی اسلام خط خطی های یک دخترروانی... عشق و تنهایی یاس سفید عرفان وادب فکرهای من یه دخترشاد شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة yas یک عاشقانه ی ساده برای من...... دنیای باران..... اینجا همه چی در همه پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش مشق عشق ناز باشگاه پرواز به یاد تک فانوس بهشتی عشقی بسان یک رویا Dream high فرهنگی آشنایی عـــــــــــاشــــــــقانــــــــــــه هــا دلو بزن به دریا .::.تنها ترین دوست!واسه همیشه.::. y divouneh بهار عشق عشق بزرگ ترین دروغ دنیاست دل شکسته سرتق *(حرفهای نگفته)* ღای دریغاღ گرگ و میش بی نام و نشان لوووس شیدایی دنیای عشاق باران دوعاشق یاور 313 دلنوشته ghamzade به همه چیز مثبت نگاه کن... قرارمون تو آسمون برترین موبایل های دنیا دانشجوی پارسی علم نانو در زندگی ♫♪آوای ویولن♫♪ ازتومی نویسم!! مطالب عاشقانه Ahorayearyaii شادی ، تفریح ، پیامک تینا صدای مردم نی ریز ردپای عشق شیدا عاشقی بهورز روستا خودمونی باهم RANGARANG طراحی چهره ❤خاکســـــــتر عشـــق❤ پاتوق سرا مقاله های تربیتی اینجا همه چیز درهمه مهندسی پیوند ارتباط داده ها ICT - DCL Cyberom UTM عاشق باش و کوچک چون عشق میداند ایین بزرگ کردنت را مهدی موعود بهاره تنها تو هم یکبار بنویس تا ببینی نوشتن چه لذتی دارد... کلوپ دختر پسرا (پونک) به نام خالق عشق سکوت عاری از صداست. آموزش تست زدن کنکور فروش خوکچه هندی فقط خدا هوای باران مفیدها I love you آرامش خیال *...بانو...* ایستگاه دوستان با من بمان... کوثر... fall in love اهسته اهسته عشق وخدای گلم از یک انسان وبلاگ انتظار غم جک خـطـ خـــــــــطـی طراح لباس صداقت دانستنی های جهان قطی پاتی poshte sahne adamak *دخترصورتی* بی هم نفس lousy جوجو تَرَنّم عفاف فیلسوف صدای خاطره ها mohem چیزهای جالب تــــــــــــالـــــــشـــــــــــــان متن ترانه ماندگارترین آهنگ های ایرانی آینه های حقیقت جالب انگیزناک معرکه همون قلقلکしѺ√乇 خلــــوتــــــ مــــن از دل برود هر انکه . . . . بیشتر بدانیم *دختر احساس فرانک* آنجا که عقاب پر بریزد پاییزان درخانه به راحتی خرید کنید مطالب جالب وعلمی بروز مسافر در شب... هرچی و هیچی حرمت عشق sms های جدید ازما بهترون ریاضیات ..::.. رنــــگــیـــن کــــــمــــان ..::.. ☻☺♫ روشنک خانم ☻☺♫ کسب در آمد آسان از اینترنت یامهدی(عج) شمیم سحر BE MINE sadaf*love*live آبی به رنگ آسمان شکارچی ***عــــــــــــلا‍قــــــــــــــــه*** tanhaeiiiiiii:(( هدیه با شکوه خدا... سرتق ME&YOU بے اعصـاب نوشتـﮧ هـاے یڪ رواטּـی حامیان مهندس شروین نوشین دقایق سکوت دریا تنهایی من دوستانه ღمن و توღ بازی زندگی تک صلیب عشق love at the first sight وبلاگ عاشقانه ها|دوست دارم * رز آبی * من یک روانشناسم! خلوت دل شفق.. متفاوت باران درد.... نـــابترینـــــــــــــــــها اینجا همه چی در همه @@@ تنهای عاشق @@@ تب عشق عشق EshGh rOyaIi mAn شبهـــــــــــای تنهــــــــــــــــایی عاشقانه های محمد گریه های شبانه دریادلان بی ادعا دل خسته
یکی از دوستام تعریف می کرد : "با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه 5-6 ساله روی صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی می گرفت طرف من، هی می کشید طرف خودش. منم کرمم گرفت این دفعه که بچه شکلات رو آورد یه گاز بزرگ زدم! بچه یه کم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادند. خیلی خوشحال بودم که همچین شیطنتی کردم. یه کم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میافته. رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی. خلاصه حل شد. پانزده دقیقه نگذشه بود که باز همون اتفاق افتاد. دوباره رفتم... سومین بار دیگه مسافرا چپ چپ نگاه می کردن. این بار خیلی خودم رو نگه داشم، دیدم نه، انگار نمی شه رفتم راننده گفت برو بشین ببینیم! تو هم ما رو مسخره کردی... رفتم نشستم سر جام از مامان بچه پرسیدم ببخشید این شکلاته چی بود؟ گفت: این بچه دچار یبوسته، ما روی شکلات ها مسهل میمالیم می دیم بچه می خوره! خلاصه خیلی ناجور گیر کرده بودم. خیلی به ذهنم فشار آوردم بالاخره به خانومه گفتم ببخشید بازم از این شکلات ها دارید؟ گفت بله و یکی داد... رفتم پیش راننده گفتم باید این رو بخورین. الا و بلا که امکان نداره دستمو رد کنین. خلاصه یه گاز خورد و من خوشحال اومدم سر جام. ده دقیقه طول نکشید که راننده ماشین رو نگه داشت! من هم پیاده شدم و خوشحال از نبوغی که به خرج دادم! ده دقیقه دیگه باز ماشین رو نگه داشت! بعد منو صدا کرد جلو گفت این چی بود دادی به خورد من؟ گفتم آقا دستم به دامنت منم همین مشکل رو داشتم! کار همین شکلاته بود! شما درکم نمی کردین! خلاصه راننده هر ده پانزده دقیقه نگه می داشت منو صدا می کرد می گفت هی جوون! بیا بریم!

نتیجه اخلاقی: وقتی دیگران درکتون نمی کنند، یه کاری کنید درکتون کنند!
  
  
آقاهه نشسته بود، داشت تلویزیون می دید که یهو مرگ اومد پیشش...
مرگ گفت: الان نوبت توست که ببرمت...
مرد یه کم آشفته شد و گفت: داداش! اگه راه داره بی خیال ما شو، بذار واسه بعد.
مرگ گفت: نه، اصلا راه نداره. همه چیز طبق برنامه است. طبق لیستِ من، الان نوبت توست.
مرد گفت: حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره، بعد جونمو بگیر.

مرگ قبول کرد و مرد رفت تا شربت بیاره... توی شربت 2 تا قرص خواب آور انداخت... مرگ وقتی شربت رو خورد، به خواب عمیقی فرو رفت... مرد وقتی مرگ خواب بود، لیست رو برداشت، اسمش رو پاک کرد و نوشت آخر لیست! و منتظر شد تا مرگ بیدار شه...

مرگ وقتی بیدار شد گفت: دمت گرم داداش! حسابی حال دادی، خستگیم در رفت... به خاطر این محبتت من هم بی خیال تو می شم و می رم از آخر شروع به جون گرفتن می کنم!

نتیجه اخلاقی:
سر هر کسی رو می شه کلاه گذاشت الا سر مرگ...
91/12/18::: 11:55 ع
نظر()
  
  
زدم فریاد خدایا ین چه رسمیست
رفیقان را جدا کردن هنر نیست
رفیقان قلب انسانند خدایا
بدون قلب چگونه می توان زیست

دلا این عالم فانی به یک ارزن نمی ارزد
به دنیا آمدن بر زحمت رفتن نمی ارزد
اگر صد سال در این دنیا شراب عیش نوشی
به آن یک لحظه جان کندن نمی ارزد

در مکتب ما رسم فراموشی نیست
در مسلک ما عشق، هم آغوشی نیست.
مهر تو اگر به هستی ما افتاد
هرگز به سرش خیال خاموشی نیست

یه خود گفتم پس از چندی فراموشت کنم، کردم
به اندوه جدایی ها هم آغوشت کنم، کردم
اگر می خواستی رسوا کنی نام مرا، کردی
دلم می خواست در مرگم سیه پوشت کنم، کردم

عکس زیبای تو را خال زدم دربدنم
تا که محفوظ بماند بدنت درکفنم

روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت
هر کسی غصه اینکه چه می کرد نداشت
چشمه سادگی از لطف زمین می جوشید
خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت!
91/12/17::: 12:0 ص
نظر()
  
  
دو پیرمرد 90 ساله، به نامهاى بهمن و خسرو، دوستان بسیار قدیمى بودند. هنگامى که بهمن در بستر مرگ بود، خسرو هر روز به دیدار او می رفت.

یک روز خسرو گفت: «بهمن جان، ما هر دو عاشق فوتبال بودیم و سالهاى سال با هم فوتبال بازى می کردیم. لطفاً وقتى به بهشت رفتى، یک جورى به من خبر بوده که در آن جا هم می شود فوتبال بازى کرد یا نه؟»

بهمن گفت: «خسرو جان، تو بهترین دوست زندگى من هستى. مطمئن باش اگر امکانش بود حتماً بهت خبر می دهم.»

چند روز بعد بهمن از دنیا رفت. یک شب، نیمه هاى شب، خسرو با صدایى از خواب پرید. یک شیء نورانى چشمک زن را دید که نام او را صدا می زد: خسرو، خسرو...

خسرو گفت: کیه؟

منم، بهمن.

تو بهمن نیستى، بهمن مرده!

باور کن من خود بهمنم...

تو الان کجایی؟

بهمن گفت: در بهشت! و چند خبر خوب و یک خبر بد برات دارم.

خسرو گفت: اول خبرهاى خوب را بگو.

بهمن گفت: اول این که در بهشت هم فوتبال برقرار است. و از آن بهتر این که تمام دوستان و هم تیمی هایمان که مرده اند نیز اینجا هستند. حتى مربى سابقمان هم اینجاست. و باز هم از آن بهتر این که همه ما دوباره جوان هستیم و هوا هم همیشه بهار است و از برف و باران خبرى نیست. و از همه بهتر این که می توانیم هر چقدر دلمان می خواهد فوتبال بازى کنیم و هرگز خسته نمی شویم. در حین بازى هم هیچ کس آسیب نمی بیند.

خسرو گفت: عالیه! حتى خوابش را هم نمی دیدم! راستى آن خبر بدى که گفتى چیه؟

بهمن گفت: مربیمون براى بازى جمعه اسم تو را هم توى تیم گذاشته!
  
  
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:
مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی، می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها خجالت می کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات هاتو بردار"
دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی خوام خودم شکلات ها رو بردارم، نمی شه شما بهم بدین؟"
بقال با تعجب پرسید:
چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می کنه؟
و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!

نتیجه اخلاقی: وقتی چیزی از خدا می خواهیم، یادمون باشه که مشت خدا از مشت ما بزرگ تره.
91/12/16::: 1:2 ص
نظر()
  
  
همه ما شنیده‌ایم که نوشابه‌های گازدار برای سلامتی مضر است، اما آیا می‌دانید:

1. در بسیاری از ایالتهای آمریکا، مامورین پلیس راه دو گالن کوکاکولا در صندوق‌عقب ماشینشان دارند تا در صورت تصادف رانندگی، خون را با کمک آن از جاده پاک کند.

2. اگر تکه‌ای از گوشت گاو را در یک کاسه کوکاکولا قراردهید، پس از دو روز ناپدید می‌شود.

3. برای تمیز کردن مستراح: یک قوطی کوکاکولا را داخل کاسه توالت بریزید و یک ساعت صبر کنید، سپس با آب پر فشار بشویید. اسید سیتریک موجود در کوکاکولا لکه‌ها را از سطوح چینی می‌زداید.

4. برای برطرف‌کردن لکه‌های زنگ از سپر آب‌کرم کاری شده اتومبیل: سپر را با یک تکه کاغذ (فویل) آلومینیوم مچاله‌شده آغشته به کوکاکولا بسایید.

5. برای تمیز کردن فساد قطبهای باتری اتومبیل: یک قوطی کوکاکولا را روی قطبها بریزید تا با غلیان کردن، آن را تمیز کند.

6. برای شل کردن پیچ و مهره‌های زنگ زده: تکه‌ای پارچه را که در کوکاکولا خیس شده است برای چند دقیقه بر روی پیچ و مهره قرار دهید.

7. برای پختن گوشت ران آبدار: یک قوطی کوکاکولا را داخل ماهی‌تابه خالی کنید، گوشت را لای کاغذ آلومینیوم بپیچید; و داخل ماهی‌تابه بپزید. سی دقیقه قبل از اتمام پخت، کاغذ آلومینیوم را باز کنید، و آب گوشت را با کوکاکولای داخل ماهی‌تابه مخلوط کنید تا سس قهوه‌ای رنگ عالی‌ای به دست آید.

8. برای پاک کردن چربی از لباسها: یک قوطی کوکاکولا را داخل ماشین‌لباسشویی پر از لباسهای چرب خالی کنید، پودر لباسشویی اضافه کنید و ماشین را روی دور عادی روشن کنید. کوکاکولا به تمیز شدن لکه‌های چربی کمک می‌کند.

9. کوکاکولا همچنین بخار آب را از روی شیشه جلوی اتومبیل تمیز می‌کند. (در مناطق سرد و مرطوب، مثل Midwest در شمال ایالات متحده آمریکا، گاهی اوقات شیشه جلوی اتومبیل از بیرون بخار می‌کند که با برف‌پاک‌کن پاک نمی‌شود. -م)

و جهت اطلاع شما:

1. ماده موثر کوکاکولا اسید فسفریک با pH برابر 2.8 است.

اسید فسفریک ناخن را در مدت حدود 4 روز حل می‌کند. همچنین کلسیم را از استخوانها می‌زداید و عامل اصلی افزایش روز‌آفزون پوکی استخوان است.

2. برای حمل محلول کوکاکولا (محلول غلیظ شده)، کامیونهای حامل باید از علامتهای ویژه ”مواد خطرناک“ که برای حمل مواد به‌شدت خوردنده در نظر گرفته شده است استفاده کنند. (یکی - دو ماه قبل یک کامیون حامل محلول غلیظ شده نوشابه در سد قشلاق اطراف سنندج که آب شرب این شهر را تامین می‌کند، سقوط کرد. -م)

3. توزیع‌کنندگان کوکاکولا بیش از 20 سال است که از کوکاکولا برای تمیز کردن موتور کامیونهای خود استفاده می‌کنند.
91/12/13::: 1:23 ص
نظر()
  
  
سوأل اول :
فرض کنید در یک مسابقه دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم سبقت می گیرید حالا نفر چندم هستید؟

پاسخ:
اگر پاسخ دادید که نفر اول هستید، کاملاً در اشتباه هستید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید، جای او را می گیرید و نفر دوم خواهید بود.
سعی کن تو سوأل دوم گند نزنی
برای پاسخ به سوأل دوم، باید زمان کمتری را نسبت به سوأل اول فکر کنی

سوأل دوم:
اگر شما توی همون مسابقه از نفر آخر سبقت بگیرید، نفر چندم خواهید شد؟

پاسخ:
اگر جواب شما این باشه که شما یکی مانده به آخر هستید، باز هم در اشتباهید. بگید ببینم شما چه طور می تونید از نفر آخر سبقت بگیرید؟ (اگر شما از نفر آخر عقب تر باشید، خوب شما نفر آخر هستید و از خودتون می خواهید سبقت بگیرید؟)
مشخصتاً امروز روز شما نیست. شاید بتونید سوأل آخر رو جواب بدید. تمام سعی خودتون رو بکنید. آبروتون در خطره!!!

سوأل سوم:
پدر ماری، پنج تا دختر داره: 1-Nana 2- Nene 3- Nini 4- Nono. اسم
پنجمی چیه؟

پاسخ: Nunu؟
نه! البته که نه. اسم دختر پنجم ماری هستش. یک بار دیگه سوأل رو بخونید.
91/12/13::: 12:45 ص
نظر()
  
  
مردی در مسابقه اطلاعات عمومی شرکت کرده است و سعی دارد جایزه یک میلیون دلاری آن را ببرد.


سوالات

1- جنگ صد ساله چقدر طول کشید؟
الف- 116 سال
ب- 99 سال
ج- 100 سال
د-150 سال
او نمی تواند به سوال جواب بدهد

2-کلاه های پاناما در چه کشوری تولید می شوند؟
الف- برزیل
ب- شیلی
ج- پاناما
د- اکوادر
حالا او با خجالت از دانشجویان تماشاگر در خواست کمک میکند

3-روس ها در چه ماهی انقلاب اکتبر را جشن می گیرند؟
الف- ژانویه
ب- سپتامبر
ج- اکتبر
د- نوامبر
خوب! بقیه حضار باید به دادش برسند

4- اسم شاه جرج ششم چه بود؟
الف- ادر
ب- آلبرت
ج- جرج
د- مانوئل
این بار هم شرکت کننده درمانده تقاضای فرصت می کند

5-نام جزایر قناری در اقیانوس آرام از کدام حیوان گرفته شده است؟
الف-قناری
ب- کانگورو
ج- توله سگ
د- موش
در اینجاست که شرکت کننده بخت برگشته از ادامه مسابقه انصراف می دهد


جواب ها

اگر خیلی خودتان را گرفته اید که همه جواب ها را می دانید و به این بنده خدا کلی خندیده اید بهتر اول جواب ها رو مطالعه کنید
1- جنگ صد ساله در واقع 116 سال طول کشید
2- کلاه پاناما در اکوادر تولید می شود
3- انقلاب اکتبر در ماه نوامبر جشن گرفته می شود
4- اسم شاه جرج آلبرت بوده که بعد از رسیدن به مقام پا دشاهی به جرج تغییر نام داد
5- توله سگ اسم لاتین آن اینسولاریا کاناریا است که یعنی جزایر توله سگ
91/12/11::: 12:50 ص
نظر()
  
  


مرد داشت در خیابان حرکت می کرد که ناگهان صدایی از پشت گفت: 

- اگر یک قدم دیگه جلو بری کشته می شی. 

مرد ایستاد و در همان لجظه اجری از بالا افتاد جلوی پاش.مرد نفس راحتی کشید و با تعجب دوروبرشو نگاه کرد اما کسی رو ندید.بهر حال نجات پیدا کرده بود. به راهش ادامه داد.به محض اینکه می خواست از خیابان رد بشه باز همان صدا گفت: 

- ایست!

مرد ایستاد و در همان لحظه ماشینی با سرعت عجیبی از جلویش رد شد.بازم نجات پیدا کرد.مرد پرسید تو کی هستی و صدا جواب داد م فرشته نگهبان ت هستم. مرد فکری کرد و گفت: 

-پس اون موقعی که من داشتم ازدواج می کردم تو کدوم گوری بودی؟


  
  


<\/h3>

این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم می‌خورد که واقعیه.
دوستم تعریف می‌کرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد می شه!
این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، 20 کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمی شد.
وسط جنگل، داره شب می شه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یه کمی با موتور ور رفتم دیدم... می‌بینم، نه از موتور ماشین سر در می آرم! راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.
با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بی‌صدا بغل دستم وایساد. من هم بی‌معطلی پریدم توش. این قدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر، دیدم هیچ کس پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!!
خیلی ترسیدم. داشتم به خودم می‌اومدم که ماشین یهو همون طور بی‌صدا راه افتاد. هنوز خودم رو جمع و جور نکرده بودم که توی نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه! تمام تنم یخ کرده بود. نمی‌تونستم حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت می‌رفت طرف دره. تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلوی چشمم.
تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده. نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه می‌رفت، یه دست می‌اومد و فرمون رو می‌پیچوند.
از دور یه نوری دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون. این قدر تند می‌دویدم که نفس کم آورده بودم. دویدم به سمت آبادی که نور ازش می‌اومد. رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم روی زمین، بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم. وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس
اومدن تو. یکیشون داد زد: محمد نگاه کن! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشین رو هل می‎دادیم سوار ماشین ما شده بود!

 

 

نظر یادتون نره رفقا

 


91/12/10::: 12:11 ص
نظر()
  
  
   1   2      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ این روزاپی یه خونه بایه همخونه می گردم منوبی گریه بفهمین من یه عمره دردکردم میشه وقتی خسته میشی ازهمه بیزارباشی بری زیرچتربارون دنبال دیوارباشی توی لحظه هام که باشی پرازعاشقونه میشم امااین فقط توخوابامه دارم دیوونه میشم یه پای عاشقی ما داره انگاری می لنگه منومی ترسونی ازعشق که یه دل داری وسنگه
+ مرا وقتی گرفتار خودم بودم صدا کردی مرا از من، مرا از قیدِ من بودن رها کردی دوباره روی ماهت محو شد در رشته های شب تو با زیبایی‌ات این حرف‌ها را نخ نما کردی... نماز عشق می خواندم، امامم حضرت دل بود کنارم بی تکلّف ایستادی، اقتدا کردی به هم نزدیک بودیم، آتش از لب‌هات می‌تابید دلت می‌خواست لب‌های مرا، امّا حیا کردی من از خود نیمه‌ای را دیده بودم "عاقل" اما تو مرا با نیمه ی دیوانه ی من آشنا کردی??
+ تکلیف کرب و بلای من هم مشخص شد، ، ، ، ، ، ، ، ،، ، ، جا ماندم


+ میگویند : زن ضعیفه ... جالبه !!! درد ماهیانه مـیـکشه ! درد زفاف مـیـکشه ! و از همه بدتر درد زایمان مـیـکشه!!!... اونوقت ضعیف هم خطاب میشه... به عقیده ی من زن قویترین موجود خلقته ... زن ضعیف نیست ظریفه !!!
+ خیلی سخته به خاطر کسی که دوستش داری همه چیز رو از سر راهت خط بزنی بعد بفهمی خودت تو لیستی بودی که اون به خاطر یکی دیگه خطت زده... افسوس! ،
+ عجبــــ وفـــایـــی دآرد این دلتنگــــی…! تنهـــــاش که میـــذآریـــی میــری تو جمـــع و کلّی میگـــی و میخنــــدی… بعد کـــه از همه جـــدآ شدی از کـُنـــج تآریکـــی میآد بیرون می ایستـــه بغـــل دستــتــــ … دســتـــ گرمشـــو میذاره رو شونتــــ بر میگـــرده در گوشــتـــ میگـــه: خـــوبــی رفیـــق؟؟!! بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ … ،
+ تورفتی ودوست داشتن هایم زیرپایت له شد ومن بی توچه تنهاشدم وبه دنیا نشان دادم که من مجنون ترین لیلای تاریخم ،
+ اگر دلت گرفت... سکوت کن... این روزها هیچکس معنی دلتنگی را نمیفهمد!!! ،
+ حتی اگر حرفی نبود ؛ شماره‌ام را بگیر و فقط بخند.. وقتی می‌خندی ، زمان می‌ایستد .. و در زیر پوست‌ام انگار پرنده‌ای‌ست که برای رهایی پرپر می‌زند
+ اولین ها همیشه تو ذهن آدم می مونن ، سعی کن اولینت ، بهترینت باشه … ،