باد آرام می وزد
و سکوت کوچه ها را نگهبان است
به حکم سکوت می شنوم ...صدای تیک تاک ساعت را که هر لحظه بر مرگ ثانیه ای شیون می کند
و تو ! باور کن هر شب در تنهایی خیالم خود را میهمان خاطره هایت می کنم !
رفتم بغالی، می گم نوشابه بزرگ می خواستم. طرف می گه منظورت خانواده است دیگه؟
گفتم :پـَـ...
گفت: پـَـ نه پَــ و زهر مار بی شخصیت! چیه یاد گرفتید شمام هی می گید پـَـ نه پَــ؟
گفتم می خواستم بگم پنیر هم می خواستم.
بعد از کلی معذرت خواهی گفت: پنیر بسته ای؟
گفتم: پـَـ نه پَــ! متری بده! و فرار کردم!
همین الان حس درس خوندن بهم دست داد،
سریع بسم الله گفتم و صدقه دادم خدا رو شکر برطرف شد!
باد آرام می وزد
و سکوت کوچه ها را نگهبان است
به حکم سکوت می شنوم ...
اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند
درست مانند آغاز...
سالهاست که گم شدهام
نشانهای ندارم
تو اگر همانی که باید ... !
نیاز عاشقان
معشوق را بر ناز می دارد
تو سر تا پا وفا بودی،
تو را من بی وفا کردم...
پایان حکایت من شنیدنیست...
من عاشق او بودم و او عاشق او ...!